پاییز 1386 - وبلاگ رسمی مدرسه ی علمیه ی شهیده بنت الهدی صدر
قیصرى در شرح فص محمدى از فصوص محى الدین چنین مى گوید: اعلم ان المراة باعتبار الحقیقة عین الرجل و باعتبار التعین یتمیز کل منهما عن الاخر...
یعنى از نظر حقیقت بین زن و مرد امتیازى نیست و حقیقت زن عین حقیقت مرد است ، فقط از جهت تعین و تشخص از یکدیگر ممتازند و چون اصل هر دو یکى است و از نظر حقیقت بین آنها تمایزى نیست ، همه مقام هایى که براى مرد متصور است نیل به آنها مقدور زن نیز مى باشد، چنانکه شیخ اکبر فرموده است : ان هذه المقامات لیست مخصوصة بالرجال ، فقد تکون للنساء ایضا لکن لما کانت الغلبة للرجال تذکر باسم الرجال
لازم است عنایت شود غلبه مردان بر زنان در نیل به مقام هاى معنوى مورد پذیرش است ولى آیا این غلبه مربوط به استعداد ذاتى مرد و بى استعدادى گوهر زن است و یا در اثر تربیت محیط و خانواده ، و سنت و عادت و...است بحث جدایى مى طلبد. لیکن برخى از مردهاى نژادهاى مختلف نیز نه تنها از مردان دیگر کم استعدادترند بلکه از بعضى از زنان نیز نازل تر خواهند بود.
جناب محى الدین سر محبوب بودن زن را در این مى داند که چون ذات اقدس اله خداوند منزه از آن است که بدون مجلى و مظهر مشاهده شود، و هر مظهرى که بیشتر جامع اسماء و اوصاف الهى باشد، بهتر خدا را نشان مى دهد، وزن در مظهریت خدا کامل تر از مرد است زیرا مرد فقط مظهر قبول و انفعال است چون مخلوق حق است و زن گذشته از آن که مظهر قبول و انفعال الهى است مظهر فعل و تاءثیر الهى نیز هست چون در مرد تصرف مى کند و آن را مجذوب خویش قرار داده و محب خود مى سازد، و این تصرف و تاءثیر نمودارى از فاعلیت خداست ، از این جهت زن کامل تر از مرد است . اگر مرد بخواهد خدا را در مظهریت خود مشاهده کند، شهود او تام نیست ولى اگر بخواهد خدا را در مظهریت زن بنگرد، شهود او به کمال و تمام مى رسد. لذا زن محبوب پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله قرار گرفت و در آن حدیث معروف فرمود: از دنیاى شما زن و بوى خوش محبوب من قرار داده شده و نور چشم من در نماز است .
نکاتى که در تبیین گفتار محى الدین لازم است عبارت است از:
1 - منظور از محبت در این بحث حب الهى است نه شهوت حیوانى ، چنانکه خود ابن عربى فرموده است : و من احبهن على جهة الشهوة الطبیعیة خاصة نقصه علم هذه الشهوة فکان صورة بلا روح
یعنى اگر کسى زنان را از جهت غریزه طبیعى دوست داشته باشد راز این اشتیاق را نمى داند، و چون علم به هدف و آگاهى از راز به منزله روح بوده و خود گرایش به منزله صورت و هیکل است ، کسى که اهل شهوت بدون محبت الهى است همانند صورت بى روح مى باشد.
2 - منظور از فاعلیت و منفعلیت زن همانا نسبت به مرد است یعنى زن منفعل از مرد بوده و فاعل در اوست نه منفعل از او و فاعل در جنین باشد - که در آنجا مظهر خالقیت خدا شده و در سازماندهى جنین در رحم نقش دارد - چون این مطلب گرچه به نوبه خود داراى اهمیت است ولى از محور بحث کنونى بیرون است ، زیرا بحث در تشریح محبوبیت زن نزد رسول اکرم صلى الله علیه و آله است و اصولا سخن این عربى در آغاز فص محمدى تفسیر همان حدیث یاد شده است که در آن زن و بوى خوش محبوب پیامبر قرار داده شده است .
3 - آنچه در شرح قیصرى راجع به این موضوع آمده بسیار روشن تر از مطالبى است که در سایر شروح نظیر موید الدین جندى و ملا عبدالرزاق کاشانى و...آمده است .
محى الدین در کتاب کبیر فتوحات نکات دیگرى دارد که عبارت است از:
1 - پیدایش زن از مرد مى باشد لذا هرگز زن به درجه مرد نمى رسد و آیه وللرجال علیهن درجه را تایید این مطلب مى داند. البته پیدایش زن از مرد مطلبى در خور تحقیق و تجدید نظر است ، و ما در بحث قرآنى به آن پرداختیم .
2 - واصلان به سوى خدا اعم از زن و مردند و وصول به حق اختصاصى به مرد ندارد.
3 - حیض پلیدى شیطانى است که اغتسال از آن لازم است و همه پیش کسوتان طریقت و ریاضت اتفاق دارند که دروغ ، حیض نفوس است یعنى انسان دروغگو حائض است . بنابراین راستى ، غسل از حیض کذب است .
4 - در صورتى که جنازه زن و مرد براى نماز و دفن در قبر آماده و جمع شده باشد و امام بخواهد بر هر دو به یک نماز انجام وظیفه کند، آیا باید جنازه زن را نزدیک قبله و مقدم بدارد و جنازه مرد را به طرف خود قرار دهد یا به عکس ، ابن عربى مى گوید: جنازه مرد را نزدیک قبله قرار داده و جنازه زن را نزدیک خود بگذارد. در اینجا نظر شریف او آن است که چون زن محل تکوین فرزند است و به مکون حقیقى یعنى خداوند نزدیک تر از مرد است لذا سزاوارتر آن است که زن مقدم بر مرد واقع شده و به قبله نزدیک تر باشد تا فرزند او به فطرت توحیدى تولد شود. (367)
5 - در تفسیر:
رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله ...
مردانى که هیچ تجارت و خرید و فروشى آنان را از یاد خدا مشغول نمى کند.
تصریح مى نماید که درجه کمال نسبت به زنان محجور و ممنوع نیست وزن هم مشمول آیه کریمه مى باشد گرچه صریحا نام وى نیامده است
6 - همین مطلب یعنى عدم محجوریت زن از کمال با توجه به تقدم مرد در باب هفتاد و دو، نیز تکرار شده است .
7 - در باب هفتاد و دو چنین مى فرماید: زن در بسیارى از احکام حج با مرد اختلاف دارد زیرا گرچه در انسانیت اجتماع دارند لیکن در اثر عروض ذکوریت و انوثیت از یکدیگر امتیاز یافتند یعنى انسانیت گوهر آنها را تشکیل مى دهد و نر و ماده بودن عارضى است
8 - در باب مزبور مى فرماید: گاهى زن در کمال به درجه رجال مى رسد و گاهى مرد به طورى تنزل مى کند که از نقص زن نیز پایین تر مى آید.
9. در باب هفتاد و سوم مردان و زنان نامدارى که به مقام هاى منیع بار یافتند مطرح مى فرماید و در بحث حافظون و حافظات حدود الهى و در مبحث حلم چنین مى گوید: ما من صفة للرجال الا و للنساء فیها مشرب تولا هم الله بالحلم ...
و موارد فراوان دیگرى هم از لحاظ ارائه خلوط کلى بحث و هم از جهت نشان دادن مصادیق بارز آن از زنان نامور که به دیدار ابن عربى آمده یا وى به ملاقات آنان رفته است مى توان در نوشته هاى این عارف بزرگوار یافت .
نوشته شده توسط :
ع.خلیلی
نظرات دیگران
[ نظر]