پاییز 1386 - وبلاگ رسمی مدرسه ی علمیه ی شهیده بنت الهدی صدر
امتیاز زن و مرد به حسب علل درونى و بیرونى
برهان عقلى مى گوید که ، دو شى ء متفاوت و متمایز، امتیازشان یا به حسب علل بیرونى و یا عوامل درونى است . و اگر از نظر علل بیرونى و عوامل درونى هیچ تمایزى بین آنها نباشد، دو صنف از یک نوع ، یا دو فرد از یک صنف بوده ولى هرگز دو نوع از یک جنس نخواهند بود، چون در این صورت تفاوت جوهرى پیدا مى کنند.
انسان ها چه زن و چه مرد، مبدا فاعلى و مبدا غائى شان یکى است . و دینى هم که براى تربیت آنها آمده نسبت به هر دو صنف واحد بوده و پاداش هم که نتیجه عمل است ، براى هر دو مساوى است . این امر، یعنى نفى تمایز خارجى ، در بسیارى از موارد، مورد استشهاد معصومین - سلام الله علیهم - نیز قرار گرفته است . به عنوان نمونه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى فرماید:
ان الرب واحد و ان الدین واحد، لیست العربیة الحدکم باب و ام و انما هى اللسان
یعنى نژاد مایه تفاوت نبوده ، قومیت ، زمان و زبان زمینه امتیاز را فراهم نمى کند، که در این روایت و یا در روایتى که صاحب الغارات از امیرالمؤ منین علیه السلام در مورد بنى اسحاق و بنى اسماعیل نقل کرده است به تساوى علل و عوامل خارجى استشهاد کرده و مى فرماید: چون پروردگار یکى است و بازگشت همه به سوى همان مرجع واحد است و پاداش همگان در برابر عمل مى باشد، پس بین اقوام و ملل تفاوتى نیست .
اما در مورد علل و عوامل درونى نیز اشاره شد به این که ، ممکن است بین زن و مرد تفاوت هاى مختصرى باشد اما در نهایت ، این تفاوت ، دلیل بر آن نیست که در همه فضائل متفاوت باشند، البته شاید براى بعضى از اوصاف نفسانى ، مقدمات و ابزارى لازم باشد که در مغز مرد وجود دارد، و براى نیل به برخى از کمالات انسانى دیگر، ابزارى ضرورى باشد که در دستگاه مغز زن یافت شود.
بنابراین ، اگر کسى رابطه بین همه فضائل نفسانى و ذرات ماده را بررسى نمود و کاملا براى او روشن شد که براى رسیدن به هر فضیلت خاص چه قسمتى از بخشهاى مغزى لازم است ، آنگاه مى تواند ادعا کند که ، چون بین دستگاه مغز زن و مرد تفاوت است در نتیجه ، مقام زن از مقام مرد نازلتر است ، در حالى که اقامه این دلیل دشوار، و این ادعا بودن دلیل ، قابل قبول نیست .
بنابراین ، چون از نظر علل و عوامل بیرونى تفاوتى نیست ، و راهى هم براى حکم به تفاوت در علل و عوامل درونى وجود ندارد، و یا لااقل حکم به تفاوت ، مشکل است ، پس نمى شود گفت : مرد بر زن فضیلتى دارد.
در هر حال بحث در مدار روح و جان است نه جسم و عوامل بیرونى ، و از اینجا روشن مى گردد کسانى که براى اثبات تساویهاى مادى ، بین زن و مرد، شواهدى اقامه کرده اند و نیز افرادى که خواسته اند مسائل را در حد اختلاف و تفاوت مطرح کرده ، و از شواهد مادى مدد بگیرند، به خطا رفته اند. در حالى که بحث در محور ماده و بدن نیست بلکه در مدار روح است ، که منزه از ذکورت و انوثت است . و روح چه بر مبناى افلاطونى ها و چه بر مبناى پیروان ارسطو و چه بر مبناى حکمت متعالیه در این جهت فرقى ندارد.
تفاوت عقلى بین زن و مرد
گاهى گفته مى شود که عقل مرد بیش از عقل زن است و تجارب گذشته و حال نیز موید این مطلب مى باشد، این موضوع را مرحوم علامه طباطبایى - رضوان الله تعالى علیه - در تفسیر شریف المیزان آورده و مشخص فرموده است ، آن عقلى که در مرد بیش از زن است یک فضیلت زائده است نه معیار فضل .
توضیح مطلب این که عده اى گفته اند عقل در اسلام معیار کمال انسانى است یعنى هر کس که عاقلتر است به کمال انسانى نزدیک تر و نزد خدا مقرب تر است ، و هر که از عقل دورتر است از کمال انسانى کم بهره تر و از مقام قرب الهى محرومتر است ، بنابراین چون عقل در مرد بیش از زن است پس مردها بیش از زنها به خدا نزدیک تر هستند. در صورتى که این استدلال تمام نیست بلکه مغالطه اى است که در اثر اشتراک لفظ رخ مى دهد.
چون عقل به صورت اشتراک لفظى بر معانى گوناگون اطلاق مى شود، لذا باید اولا، روشن شود کدام عقل ، معیار کمال انسانى و قرب الهى است و ثانیا، در کدام عقل زن و مرد با یکدیگر اختلاف و تفاوت دارند؟
دفع مغالطه
منشاء مغالطه آن است که حد وسط در این قیاس تکرار نشده ، لذا منتج نخواهد بود. اگر چه به ظاهر، لفظ عقل ، در حد وسط تکرار مى شود، اما معناى آن در دو مقدمه متفاوت است ، یعنى گرچه گفته مى شود که زن و مرد در عقل تفاوت دارند، و عقل معیار قرب الى الله است ، و هر که عقلش بیشتر باشد به خدا نزدیک تر است ، اما عقلى که در مقدمه دوم ذکر مى شود، غیر از عقلى است که در مقدمه اولى آمده است ، به عبارت دیگر عقلى که در آن ، زن و مرد اختلاف و تفاوت دراند غیر از عقلى است که مایه تقرب الى الله است .
اگر دو معناى عقل از هم جدا بشود، و دو مقدمه را با حفظ یک حد وسط کنار هم ذکر کنیم ، مى بینیم که هرگز نمى توان قیاسى ترتیب داد تا از آن ، فضیلت مرد بر زن استنتاج شود، زیرا عقلى که در زن و مرد متفاوت است عقل اجتماعى ، یعنى در نحوه مدیریت ، در مسائل سیاسى ، اقتصادى ، علمى ، تجربى ، ریاضى است . و بر فرض هم که ثابت بشود در این گونه از علوم و مسائل اجرایى ، عقل مرد بیش از عقل زن است - که اثبات این مطلب نیز کار آسانى نیست - ولى این سؤ ال وجود خواهد داشت : آیا آن عقلى که مایه تقرب الى الله است همین عقلى است که بین زن و مرد مورد تمایز مى باشد؟ آیا مى توان گفت هر کس مسائل فیزیک ، ریاضى ، طب ، طبیعى و مانند آن را بهتر بفهمد به خدا نزدیک تر است ؟ آیا این عقل ، مایه تقرب است یا عقلى که عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان مى باشد مایه تقرب است ؟
عقلى که موجب تقرب مى باشد همان است که از رسول خدا صلى الله علیه و آله درباره نامگذارى آن به این اسم چنین آمده است : عقل ، چیزى است که انسان به وسیله آن ، نیرو، غرایز و امیال را عقال مى کند - عقال زانو بندى است که وقتى شتر سرکش را بخواهند یک جا ببندند زانوهاى او را با آن مى بندند تا چموشى نکرده و از جا بیرون نرود - یا در تعبیرى دیگر رسول خدا صلى الله علیه و آله به مردى که شترش را نبست و وارد مسجد شد و آن شتر را بردند فرمود:
اعقلها و توکل این جمله نه به آن معنا است که تعقل بکن بعد توکل بکن ، بلکه یعنى عقال بکن و توکل نما، یعنى این وسایل عادى را حفظ کرده و در آن وسایلى هم که خارج از اختیار تو است ، خدا را وکیل بگیر. پس عقل را به این دلیل عقل مى گویند که جلوى امیال و غرایز را گرفته و زانوى شتر سر کش جهل و شهوت را عقال مى کند.
در این عقال کردن هر چه انسان بهتر و بیشتر غرایز را ببندد کاملتر مى شود، البته معناى بستن غرایز، تعدیل و نه تعطیل آنهاست . بنابراین آنچه موجب تقرب الى الله است عقلى است که یعبد به الرحمان و یکتسب به الجنان و آن عقلى که ممکن است در مرد بیش از زن باشد، عقل علوم ، عقل سیاست و عقل کارهاى اجرایى است . و اگر کسى در مسائل سیاسى یا اجرایى عاقل تر و خردمندتر بود، نشانه آن نیست که به خدا هم نزدیک تر است ، چه بسا همین هوش سیاسى یا هوش علمى ، او را به جهنم بکشاند و چه بسا ممکن است مردى در علوم اجرایى بهتر از زن بفهمد،اما توان عقال کردن غرایز خویش را نداشته باشد. همه مذهب هاى باطلى که در برابر انبیا صف بستند به وسیله مردها جعل شد. اکثر متنبى ها که در برابر انبیا به مبارزه مذهبى برخاستند، مرد بودند. قرآن کریم در مورد کسانى که نظیر فرعون مذهب هاى جعلى آوردند مى فرماید:
یقدم قومه یوم القیامة
آنان که پیشاپیش دیگران به جهنم رفته و مى روند آیا مردند یا زن ؟
بنابراین ، اگر کسى در مسائل علمى یا سیاسى و اجرایى فکر برترى داشت این نشانه تقرب الى الله نیست ، بلکه یک فضیلت زاید است ، زیرا:
ذاک علم لا یضر من جهله
علمى است که ندانستنش زیان نمى رساند.
هر کس بتواند بهتر از دیگرى غرایز را در هم بکوبد و امیال نفسانى را تعدیل کند و بهشت کسب بکند او عاقل تر است . پس اگر تفاوتى هست در مسائلى است که سود و زیان ندارد، چون که انسان یک سیر ابدى دارد که داراى دالان ورودى به نام هفتاد، هشتاد یا حداکثر صد سال ، که نشئه دنیاست و هنگامى که وارد نشئه دیگر شد این گونه از مسائل اعتبارى و هوش هاى سیاسى یا اجرایى ، خریدارى ندارد. انسان تا در دنیا زنده است از ابزار فکرى مدد مى گیرد، آنگاه که وارد نشئه برزخ شد دیگر از این علوم خبرى نبوده و علوم حصولى تبدیل به علوم شهودى مى شود.
اگر کسى ادعا کند که عقل مرد در جنبه یعبد به الرحمان و یکتسب به الجنان قوى تر از زن است ، هرگز اثبات آن مقدور نیست ، چرا که نه تجربه آن را نشان مى دهد و نه برهان آن را تایید مى کند.
نوشته شده توسط :
ع.خلیلی
نظرات دیگران
[ نظر]