پاییز 1386 - وبلاگ رسمی مدرسه ی علمیه ی شهیده بنت الهدی صدر
حضرت امیر پس از پایان جنگ جمل فرمودند:
معاشر الناس ، ان النساء تولقص الایمان ، نواقص الخطوط، نواقص العقول . فاما نقصان ایمانهن ، فقهودهن عن الصلوة والصیام فى ایام حیضهن ، و اما نقصان حظوظهن ، فشهادة اءمراءتین کشهادة الرجل الواحد و اما نقصان حظوظهن ، فمواریثهن على الانصاف من مواریث الرجال . فاتقوا شرار النساء و کونوا من خیارهن على حذر، و لا تطیعوهن فى المعروف حتى یطمعن فى المنکر . اى مردم ، همانا زنان ، هم از نظر ایمان ، هم از جهت بهره و هم از موهبت عقل ، ناقص اند. اما گواه بر کمبود ایمان شان ، همان برکنار بودن از نماز و روزه در ایام عادات است . و اما نقص سهم مردان است و اما گواه بر نقصان عقل شان است که شهادت دو نفر آنان ، معادل شهادت یک مرد است . پس از زنان بد بپرهیزید و مراقبت نیکان آن ها باشید. اعمال نیک به عنوان اطاعت و تسلیم بى قید و شرط (در برابر) آنان انجام ندهید، تا در اعمال بد انتظار اطاعت از شما نداشته باشند.
در خطبئه 153 زنان در کنار حیوانات این گونه توصیف شده اند:
ان البهایم همها بطونهم وان السباع همها العدوان على غیرها و ان النساء همهن زیته الحیاة الدنیاوالفساد فیها....
از سفارش هاى آن حضرت به لشگرش ، پیش از روبه رو شدن با دشمن در صفین این بوده که ،
لایهیحوا النساء باذى و ان شتمن اعراضکم و سببن امراءکم ، فانهم ضیعات القوى والانفس والعقول ، ان کنا لنومر بالکف عنهن و انهن لمشرکات و ان کان الرجل لیتناول المراءة فى الجاهلیة بالفهر او الهراوة فیعیر بها و عقبة من بعده . بااذیت وآزار، زنان را به هیجان نیاورند، گرچه آن ها به شما دشنام دهند و متعرض آبروى شما گردند و به سران تان بدگویى کنند، زیرا نیروى تحمل آن ها کم تر است و به همین دلیل زودتر تحت تاءثیر واقع مى شوند و به هیجان مى آیند. (در زمان پیامبر) به ما دستور داده شده بود که دست از آزار آن ها برداریم ، با این که مشرک بودند، و حتى در زمان جاهلیت اگر مردى دست به روى زنى بلند مى کرد و سنگ کوچک یا چوبى به او مى زد، همین باعث ننگ فرزندان او مى شد.از وصایاى على علیه السلام به امام حسن علیه السلام از جنگ صفین این بود که :
و ایاک و مشاورة النساء فان راءیهن الى افن و عزمهن الى و هن و اکفف و علیهن من ابصارهم هن بحجاجک ایاهن ، فان شدة الحجاب ابقى علیهن وان استعطت الا یعرفن غیرک فافعل ، و لا تملک المراءة من امرها ماجاوز نفسها، فان المراءة ریحانه ولیست بقهرمانه ، ولا تعد بکرامتها نفسها و لاتطمعها فى ان تشفع لغیرها...
از مشاوره با زنان بپرهیز که نظریه آنها ناقص و تصمیم شان ناپایدار است و از طریق حجاب مشاهد، زنان را بپوشان ، زیرا حجاب و پوشش ، آن ها بدتر از این نیست که افراد غیر مطمئن را در بین آن ها راه دهى . اگر بتوانى که غیر از تو دیگرى را نشناسد، این کار را بکن . به زن بیش از حد خود تحمیل مکن ، زیرا زن هم چون شاخه گل است ، نه قهرمان خشن ، و احترام اش را به حدى نگهدار که به او به فکر نیندازد که براى دیگرى شفاعت کند...
درباره غیرت مى خوانیم :
غیرة المراة کفر، و غیرة الرجل ایمان .
غیرت زن ، کفر است و غیرت مرد، ایمان .
و نیز در وصف زن آمده که :
المراءة عقرب حلوة اللسبه و در وظایف زن آمده :
جهاد المراءة حسن التبعل .
جهاد زن ، خوب شوهردارى کردن است .
در خصایص زنان آمده :
خیار خصال النساء، شرار خصال الرجال : الزهو و الجبن و البخل ، فاذا کانت المراءة مزهوة لم تکن من نفسها و اذا کانت بخیلة حفظت مالها و مال بعلها و اذا کانت حبابه فرقت من کل شى یعرض لها
خلصت ها نیک زنان ، خصلت هاى بد مردان است : تکبر، ترس و بخل . هرگاه زنى متکبر باشد، بیگانه را با خود راه نمى دهد و اگر بخیل باشد، مال خود و همسرش را حفظ مى کند و زنى که ترسو باشد، از هر چیزى که به آبروى او لطمه بزند، مى ترسد و فاصله مى گیرد.
و نیز در یکى از سخنان اش ، هنگامى که سپاهى را براى فرستادن به جنگ مشایعت مى کرد، فرمود:
اعذبوا عنن النساء مااستطعتم
تا آن جا که مى توانید از زنان دورى جویید.
در جاى دیگر، از ویژگى هاى زمامه بد را آن بر مى شمارند که سلطنت و حکومت ، متکى به مشورت با زنا است :
یاتى على الناس زمان ... فعند ذلک یکون السطان بمشورة النساء. در کلمه قصار 238، از شر بودن جنس زن ، بدین نحو سخن رفته است :
المراءة شرکلها و شر ما فیها انه لابد منها .
زن همه اش شر است و بدتر از آن ، این که وجود او لازم است .
قرآن و زن
به صورت مختصر، در قرآن در داستان حضرت آدم ، زن (حوا) در کنار او، مسئول فراز و نشیب هاى زندگى اوست و اگر خطا کردند، هر دو کردند، اگر مورد سرزنش قرار گرفتند. هر دو اگر هبوط کردند، نیز هر دو و... (آیات به بعد سوره بقره ). و نیز در سوره حجرات / 13، بدون امتیاز جنسى نمت ما آدمیان را مخلوق یک زن و مرد دانسته و ملاک برترى را به تقوا ارجاع مى دهد:
یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثى و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقیکم ان الله علیم خبیر .
اى مردم (همانا ما شما را از زن و مردى آفریدیم و شما را شعبه شعبه و قبیله قبیله گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید. همانا خدا دانا و آگاه است . در قرآن از این کلام جبرئیل را مى شنیدند (مثل داستان بشارت به ابراهیم و آگاهى ساره از آن ) و یا تعبیر وحى بر مادر موسى علیه السلام آمده است :
واوحینا الى ام موسى . (قصص / 7)
مابه مادر موسى وحى کردیم .
اگر دئر نهج البلاغه سخن از بیرون نیامدن زن ها از خانه است و استثنایى بر این قاعده نیز ذکر نشده ، در قرآن مجید، سخن از بیعت و به تعبیر امروزى مشارکت اجتماعى و سیاسى زنان است :
یا ایهاالذین اذا جائک المومنات یبایعنک على ان لا یشرکن بالله شیئاو... فیبایعهن . (ممتحنه /12)
اى پیامبر، هنگامى که زنان نزد تو آیند و با تو بیعت کنند که چیزى را شریک خدا قرار ندهد و... با آنان بیعت کن .
و اگر در نهج البلاغه نه تنها از زنان بد، بلکه حتى از نیکان آن ها نیز باید بر حذر بود (کونوا خیار هن على حذر: خطبه 80)، اما در قرآن ، زن خوب ، الگوى مردان و زنان است :
و ضرب الله مثلا للذین آمنوا امرئة فرعون اذ قالت رب ابن لى عندک بیتا فى الجنة و نجنى من فرعون و عمله ونجنى من القوم الظالمین . (تحریم / 11)
و خدا براى مؤ منان ، زن فرعون (آسیه ) را مثل آورد، هنگامى که عرض کرد: بارالها، تو خانه یى براى من در بهشت بنا کن و مرا از شر فرعون کافر و کردارش و از قوم ستمکار نجات بخش .
و اگر در نهج البلاغه از زن به شر مطلق یاد شده (المراءة شر کلها: کلمه قصار 238) ، اما در قرآن ، تنها یک بار از خیرکثیر سخن به میان آمده که طبق برداشت مفسرین شیعه ، آن نیز در وصف زن (حضرت فاطمه ) مى باشد:
انا اعطیناک الکوثر. (کوثر/1)
از آن جا که صفات مذموم زن در نهج البلاغه ، با نصوص یاد شده قرآنى قابل جمع نیست و از سویى ، طبق مبناى دینى و شیعى ، در اصل و فرع بودن قرآن و کلام معصومین ، قرآن مجید اصل است و کلام معصومین با آن سنجیده مى شوند و بر صحت و سقم آن ها داورى مى شود،بلاشک در بین نصوص یاد شده قرآنى و نهج البلاغه ، ملاک ، نصوص قرآنى و کلام خدا است و مطالب نهج البلاغه باید به نحوى در راستاى کلام خدا تقسیر و تاءویل شوند و اگر به هیچ وجه قابل تاءویل در جهت محتواى قرآنى نباشند، کنار گذارده مى شوند
نوشته شده توسط :
ع.خلیلی
نظرات دیگران
[ نظر]