پاییز 1386 - وبلاگ رسمی مدرسه ی علمیه ی شهیده بنت الهدی صدر
پیغمبران در اعتقاد ما مسلمانان جهان ، همگى ((معصوم )) هستند. ((عصمت )) حالتى است که پیغمبران و امامان و از میان زنان عالم حضرت زهرا بانوى عالیقدر اسلام ، بر اثر شایستگى و لیاقتى که از راه وراثت و اصالت خانوادگى و جنبه هاى شخصى پیدا کرده بودند، از جانب خداوند متعال به آنان موهبت شده بود.
انسان معصوم نظیر ما افراد معمولى اجتماع ، اسیر هوى و هوس و گرفتار تعینات صورى نمى شود. نه گناه مى کند و نه دچار خطا و لغزش مى گردد و نه مورد تهدید و تطمیع قرار مى گیرد. بنابراین ، تمام کارهاى معصومین سنجیده و حساب شده و براساس حکمت و مصلحت بوده است .
زنان متعددى که پیغمبر اسلام پس از پنجاه سالگى گرفته است همگى اتفاقى و ناشى از جنبه هاى عاطفى و انسانى و به ملاحظات سیاسى و قبیله اى یا اقتصادى و غیره بود.
در آن روزگار به واسطه جنگهاى قبیله اى و نزاعهاى خانوادگى ، زن در جامعه زیاد مى آمد و عرب غیرتمند هم نمى گذاشت آنان تنها بمانند و باعث حرف شوند.به همین جهت تعددازواج ،معمول بود تا جایى که بسیارى ازآنان بیش از یک زن داشتند و گاهى تعدادآنان از پانزده زن و بیشترهم تجاوزمى کرد.
پیغمبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلّم از سن 24 سالگى تا پنچاه سالگى با ((خدیجه )) بانوى بیوه اى که دو شوهر کرده و پانزده سال از وى بزرگتر بود، به سر برد. پس از مرگ خدیجه که 65 سال داشت ، پیغمبر تا یک سال غمگین بود و زنى اختیار نکرد. اندوه پیغمبر اسلام در مرگ خدیجه تا آنجا بود که در طول یک سال بعد از مرگ او، لبخند به لب نیاورد.
دومین زنى که به همسرى پیغمبر در آمد ((سُوده )) دختر زمعه بود که به پیشنهاد یکى از بانوان مکه به نام ((اُمّ حکیم )) و خواستگارى خود او، به خانه پیغمبر راه یافت .
این بانو نیز بیوه و یک سال از پیغمبر بزرگتر بود. ((سوده )) وقتى به خانه پیغمبر آمد گفت : یا رسول الله ! من زنى سرد مزاجم و میل چندانى به مرد ندارم ، فقط خواستم با این وصلت و در این سن و سال ، نام شما بر روى من باشد و این افتخار را داشته باشم . در حقیقت او پرستارى براى کودکان بى مادرپیغمبر بود که مادرشان خدیجه یک سال پیش به جهان باقى شتافته بود.
پس از این واقعه ، ابوبکر و زنش که موقعیت شناس بودند با پیشنهاد پى در پى و اصرار زیاد دختر خود ((عایشه )) را به عقد پیغمبر در آوردند. هر بار که پدر و مادر عایشه موضوع را به پیغمبر پیشنهاد مى کردند، حضرت مى فرمود: بگذارید براى وقت دیگرى . و چون اصرار آنان از حد گذشت و پیغمبر دید که در آن ایام بحرانى اگر دست رد به سینه ابوبکر بزند، ممکن است عکس العمل نامطلوب داشته باشد، پذیرفت و عایشه به عقد حضرت در آمد ولى پیغمبر گوشزد نمود که عروسى باشد براى بعد. و چون از مدینه به مکه هجرت فرمود، عروسى هم سرگرفت . عایشه تنها دخترى بود که به عقد پیغمبر درآمد.
زن چهارم پیغمبر ((حفصه )) دختر عمر بود. شوهر این زن در جنگ احد شهید شد و او بیوه ماند. حفصه زنى تندخو و عصبى مزاج بود. پس از شهادت شوهر به خانه پدر آمد و چون با زنان پدر و نامادریهاى خود نمى ساخت ، پس از انقضاى ایام عده اش ، عمر به دوست خود ابوبکر پیشنهاد کرد او را به زنى بگیرد تا از خانه پدر بیرون رود ولى ابوبکر به این دلیل که حفصه زنى تندخوست حاضر نشد با وى ازدواج کند.
عمر همین پیشنهاد را به دوست دیگرش عثمان کرد. عثمان نیز به همان دلیل حاضر نشد حفصه را به همسرى بگیرد و گفت : حوصله اخلاق تند او را ندارم .
روزى عمر از وضع خود و حفصه نیز گله کرد که نمى داند با حفصه چه کند. عمر افزود که حفصه علاوه سربار زندگى او هم شده است و او به سختى مى تواند خود و خانواده اش را اداره کند، بخصوص که حفصه هم با اخلاق مخصوص به خود زندگى را در کام او تلخ کرده است و گفت : به همین علت هم کسى حاضر نیست او را به همسرى بگیرد.
پیغمبر پس از شنیدن سخنان عمر فرمود: چطور است خود من او را به همسرى بگیرم تا همه نارضایى از میان برود؟ بدینگونه حفصه به عنوان یکى از زنان پیغمبر به خانه حضرت آمد.
پنجمین همسر رسول خدا ((ماریه )) بانوى مصرى بود که ((مقوقس )) حکمران مصر به حضرت بخشیده بود. روزى پیغمبر در اطاق حفصه یا عایشه با ((ماریه )) خلوت کرده بود و با هم سرگرم گفتگویى بودند که میان زن و شوهر مبادله مى شود. ((حفصه )) با دیدن آن منظره سخت برآشفت و به پیغمبر اعتراض کرد که چرا ماریه را به اطاق وى آورده است ؟
پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم از بیم آنکه مبادا حفصه ماجرا را براى عایشه و هر دو براى پدران خود نقل کنند و آنان نیز اعتراض نمایند و بگومگوى آن به خارج هم سرایت کند، ناراحت شد و به حفصه فرمود: ((اگر قول دهى که آنچه دیده اى به عایشه نگویى و براى پدرت هم نقل نکنى ، من هم تعهد مى کنم ماریه را بر خود حرام نمایم و دیگر با او تماس نگیرم )).
حفصه قول داد و پیغمبر هم ماریه را بر خود حرام کرد. تحریم ماریه بر اثر قسمى که پیغمبر یاد کرد عملى شد.
با این وصف ، حفصه موضوع را به عایشه گفت و هر دو که سخت با ماریه دشمن بودند، جریان را به پدران خود ابوبکر و عمر اطلاع دادند. پیغمبر از آن بیم داشت که آنان مطلب را بزرگ کنند و آبروى آن برگزیده خدا را نزد دوست و دشمن در معرض خطر قرار دهند.
به دنبال این رویداد، سوره تحریم نازل شد. خدا آنچه را اتفاق افتاده بود در آغاز این سوره نقل مى کند. سوره نیز به همین جهت به نام ((تحریم )) نامیده شده است . ((تحریم )) یعنى پیغمبر بر اثر این ماجرا ماریه را بر خود حرام کرد.
ترجمه پنج آیه آغاز سوره تحریم این است :
((اى پیغمبر! چرا چیزى را که خدا بر تو حلال کرده است ، برخود حرام نمودى تا زنانت (حفصه و عایشه ) را از خود راضى کنى ؟ خداوند بخشنده و مهربان است و سخت نخواهد گرفت )).
خدا فرمان داده است که قسمهاى خود را با کفاره بگشایید. خداوند سرپرست شماست و دانا و حکیم است . وقتى پیغمبر، رازى را با یکى از زنانش (حفصه ) در میان گذاشت و او آن را به دیگرى (عایشه ) خبر داد و خداوند آن را براى پیغمبر آشکار ساخت ، پیغمبر بعضى از آن را به رخ او کشید و از بازگوکردن قسمتى دیگر صرف نظر کرد چون پیغمبر مطلب را به رخ او کشید، او (حفصه ) گفت : چه کسى به تو خبر داد؟ پیغمبر فرمود: خداى داناى حکیم به من اطلاع داد.
اگر شما زنان پیغمبر (عایشه و حفصه ) از این کار (فاش ساختن راز پیغمبر که خیانت است ) به درگاه خداوند توبه کنید، دلهایتان به آن معطوف شده است ولى چنانچه بر ضد پیغمبر دسته بندى کردید، بدانید که خداوند پشتیبان پیغمبر است و جبرئیل و بهترین فرد شایسته مؤ منین و فرشتگان نیز پس از آنان یاوران اویند)).
عموم مفسران اسلامى این آیات را به همین گونه تفسیر کرده اند و گفته اندفرد شایسته مؤ منین که یاورپیغمبربوده است ((على بن ابى طالب علیه السّلام ))است .
پس از آن ، خداوند مى فرماید: ((امید است که اگر پیامبر شما دو نفر (عایشه و حفصه ) را طلاق دهد، در عوض زنان بهترى به همسرى او درآورد که مسلمان و مؤ من و خویشتندار و توبه کننده به درگاه خدا و عابده و رهروان به سوى حق باشند، چه دختران بِکر و چه زنان بیوه )).ملاحظه مى کنید که خداوند موضوع توطئه حفصه و عایشه و پدران آنان را به اطلاع پیغمبر رسانید و آنان را از اقدام بر ضد پیغمبر بر حذر داشت . خداوند تهدید مى کند که اگر آنان دست به کار شدند، خدا و جبرئیل ، پیک وحى الهى و على علیه السّلام بنده شایسته و با ایمان خدا و فرشتگانش پشتیبان پیغمبر خواهند بود و نقشه آنان نقش بر آب خواهد شد.
خداوند در تهدید خود، عایشه و حفصه را تا سر حد طلاق کشانده است و صریحا مى فرماید: ((اگر کار را بزرگ کردید، پیغمبر شما را طلاق خواهد داد و خدا به جاى شما زنانى بهتر از شما که داراى همه گونه شرایط زنان نمونه باشند، چه دختر و چه بیوه به همسرى پیغمبرش در خواهد آورد))!
پس از نزول این آیات ، پیغمبر اکرم چون قسم خورده بود، کفّاره داد و بار دیگر ماریه بر او حلال شد. عایشه و حفصه و پدرانشان هم از توطئه و دسته بندى خود نتیجه اى نگرفتند بلکه توطئه به زیان آنان تمام شد؛ زیرا همه مسلمانان متوجه شدند که آنان مى خواستند گفتگو و تماس پیغمبر با یکى از همسرانش را که به وى رشک مى بردند، به صورت ناخوشایندى درآورند و خاطر پیغمبر را بیازارند و آبرویش را به مخاطره اندازند.
در آیه نُهم همین سوره ، خداوند متعال حفصه و عایشه را متوجه مى سازد همانطور که زن نوح و لوط از خوبى شوهران خود،پیغمبران خدا طرفى نبستند و سودى نبردند، شما نیز با اینکه همسر پیغمبر هستید، اگر راز او را فاش ساختید به وى خیانت کرده اید و سرنوشتى بهتر از آنان نخواهید داشت .
جالب است که ((بخارى )) محدث مشهور عامه در کتاب حدیث معروف خود ((صحیح )) جلد سوم ، صفحه 136 از عبدالله عباس روایت مى کند که گفت : یک سال بود که مى خواستم از عمربن خطاب راجع به آیه اى سؤ ال کنم ولى از هیبت او (در زمان خلافتش ) نمى توانستم بپرسم . تا اینکه وقتى به قصد حج از مدینه خارج شد و من هم با او بودم هنگام بازگشت در میان راه از وى پرسیدم دو زنى که جزو زنان پیغمبر بودند و خدا مى فرماید بر ضد پیغمبر همدستى کردند، چه کسانى بودند؟
عمر گفت : حفصه و عایشه بودند.
نوشته شده توسط :
ع.خلیلی
نظرات دیگران
[ نظر]